کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان) (از ناظم الاطباء). کنایه از متلون مزاج است. (آنندراج). بلهوس. (غیاث) : ای ده دلۀ صددله دل یکدله کن، متردد و پریشان خاطر. (غیاث) ، آنکه هر لحظه به اعتقادی و کیشی باشد. (از برهان) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم دلیر و شجاع است. (از آنندراج) (از غیاث). شجاع و دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). بغایت دلیر. (شرفنامۀ منیری). شجاع و دلیر یعنی کسی که دل او به قدر ده تن باشد. (انجمن آرا)
کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان) (از ناظم الاطباء). کنایه از متلون مزاج است. (آنندراج). بلهوس. (غیاث) : ای ده دلۀ صددله دل یکدله کن، متردد و پریشان خاطر. (غیاث) ، آنکه هر لحظه به اعتقادی و کیشی باشد. (از برهان) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم دلیر و شجاع است. (از آنندراج) (از غیاث). شجاع و دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). بغایت دلیر. (شرفنامۀ منیری). شجاع و دلیر یعنی کسی که دل او به قدر ده تن باشد. (انجمن آرا)
دعای بد و نفرین و لعنت. (آنندراج) ، پیدا شدن رایی در کاری. (از اقرب الموارد) :پیدا شدن و آشکار شدن رأیی که قبلاً نبود: بدا له فی الامر بدواً و بداءً و بداءهً. نشاء فیه رأی و ظهر له ما لم یظهر اول. الحدیث: بدااﷲ عزوجل یبتلیهم، ای قضی بذلک. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بسوی بادیه درآمدن و اقامت کردن. بدو. بداء. بداءه. الحدیث: من بدا جفا ای من نزل البادیه صار فیه جفاء الاعراب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، حدث کردن. ریدن. سرگین انداختن. (از ناظم الاطباء)
دعای بد و نفرین و لعنت. (آنندراج) ، پیدا شدن رایی در کاری. (از اقرب الموارد) :پیدا شدن و آشکار شدن رأیی که قبلاً نبود: بدا له فی الامر بدواً و بداءً و بداءهً. نشاء فیه رأی و ظهر له ما لم یظهر اول. الحدیث: بدااﷲ عزوجل یبتلیهم، ای قضی بذلک. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بسوی بادیه درآمدن و اقامت کردن. بدو. بداء. بداءَه. الحدیث: من بدا جفا ای من نزل البادیه صار فیه جفاء الاعراب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، حدث کردن. ریدن. سرگین انداختن. (از ناظم الاطباء)
کشیده باد سایه او. توضیح این جمله دعایی مد ظله که پس از ذکر نام علمای اعلام گفته میشود بضم میم و ضم لام ظل صحیح است و اگر میم مد را بفتح تلفظ کینم لا ظل منصوب شود زیرا مد فعل متعدی است. اگر معلوم باشد مفعول و اگر مجهول باشد نایب فاعل میخواهد و میدانیثم که در عربی مفعول منصوب. است و نایب فاعل مرفوع
کشیده باد سایه او. توضیح این جمله دعایی مد ظله که پس از ذکر نام علمای اعلام گفته میشود بضم میم و ضم لام ظل صحیح است و اگر میم مد را بفتح تلفظ کینم لا ظل منصوب شود زیرا مد فعل متعدی است. اگر معلوم باشد مفعول و اگر مجهول باشد نایب فاعل میخواهد و میدانیثم که در عربی مفعول منصوب. است و نایب فاعل مرفوع